|
یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 1:22 :: نويسنده : مهربونی
سلام منم آبجیت خوبی؟ مخواستم برم بخوابم ولی دلم یهو هواتو کرد...نمیدونم الان خوابیدی یا کنار دوستاتی؟ ولی داداش بدجور دلم گرفته...همه خوابیدن ومن دارم گریه میکنم و گریه و گریه. داداش... داداشم... داداش عزیزتر از جونم ...کاش میدونستی چقدر دوست دارم کاش میدونستی؟ خدا کجایی؟؟؟ همه خواهرا مث منن یا من فقط اینجوریم؟؟؟ عاشقتم اخوی...عاشقتم خدایا من جز دعا کاری از دستم برنمی آد...مرگ من مراقبش باش. داداش دلم گرفته دارم گریه میکنم...کاش الان پیشم بودی و آرومم میکردی. خدا سپردمش به خودت مراقبش باش. همه لحظه های پایانی پاییزیت پر از خش خش آرزوهای قشنگ................شب خوش داداشم نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |