|
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : مهربونی
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند ! به راننده ی چاق اتوبوس به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد به راننده ی آژانسی که چرت می زند ، به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی به هول شدن همکلاسی ات پای تخته به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی و .............. نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد ... بار می برند، بی خوابی می کشند کهنه می پوشند، جار می زنند سرما و گرما را تحمل مي كنند و گاهی خجالت هم می کشند ... خیلی ساده ... نخند دوست من ! هرگز به آدم ها نخند ... نظرات شما عزیزان:
سلام مهربون . مرسی که به من سر زدی . از کامنتی که گذاشتی ممنونم. راستش من نمی خواستم کسی بترسه ولی خب از این که ترسیدی متاسفم و امیدوارم که ناراحت نشده باشی .
salam azizam to ham delet gerefte jigar hamishe shad bash manam bazi vaghta delam migire in roza be har ki mikhoram delesh gerefte ey khoda del tamom javona ro gerefte nakon.............
![]()
![]() |