|
پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : مهربونی
گشتم و گشتم! چون حقیقت را یافتم رفتم پیش او، گفتم خدایا ازهمه دلگیرم، گفت حتی من؟ گفتم خدایا دلم را ربودند، گفت پیش از من. گفتم خدایا چقدر دوری، گفت تو یا من! گفتم خدایا تنها ترینم! گفت پس من؟ گفتم خدایا کمک خواستم. گفت غیر از من؟ گفتم خدایا دوست دارم، گفت بیش از من. گفتم خدایا اینقدر نگو من! گفت: من توام، تو من! من توام، تو من! من توام، تو من! من توام، تو من! نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |